به خدا دل به تو دادم ، که دل از تو بر نگیرم
به وصالت برسم یا که در این راه بمیرم
چه وفا بر تو نمودم ، چه جفا از تو بدیدم
بنمای روی خود را ، که به غمزه ات اسیرم
ز جوانی ام گذشتم ، همه کار و بار هِشتم
بنگر رخم که کرده ، غم عشق یار پیرم
ببر ای صبا پیامم ، تو ز من بگو به یارم:
همه هستی ام فنا شد ، که ز عمر خویش سیرم
تو ز درگهت مرانم ، چو غلام خویش ، دانم
منِ بینوای عاشق ، به جمال تو فقیرم
بروم به کوه و صحرا ، ز فراق یار رعنا
همه عاشقان بگریند ، شب و روز از نفیرم
بُوَد عاقبت که هجران ، برسد مرا به پایان؟
اگرم خدای خواهد ، کند آن زمان امیرم
نظری نما به "افسر" ، برهان ز رنج آخر
به خدا من از دل و جان ، همه منّتت پذیرم
علی افسری نژاد - ۲۴/۷/۱۳۹۱

:: موضوعات مرتبط:
ادبی ,
عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 787
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7