مرور خاطره ها انگار کار ما شده است
چه لحظه های قشنگی ز ما جدا شده است !
مرور میکنم هر روز خاطرات قدیم
دوباره زخم دل انگار وا شده است
دوباره در پی چیزی ز جنس گمشده ها. . .
گمان برم که کنون سخت نخ نما شده است
همای اوج سعادت به بند و دام تو باد
که بخت خوب تو از خواب پا شده است
برای خاطر من ساخت قطعه، ساز جهان
ولی تمام نُتش صد هزار لا شده است
دلم از این همه پرسش که پاسخی نشنید
تمام هفته و روزش پر از چرا شده است
دوباره فرصت نو از کفم برفت، افسوس
دوباره نقطه سرآغاز ماجرا شده است
دریغ و حسرت و افسوس ماجرایی نو
تمام حجم زبانم، خدا خدا شده است. . .
:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8