زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد
و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون
نسازد زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب
کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای
وحشی نروید زندگی زیباست اگر لب خوفناک تیرها ، خون بیدهای مجنون را
در جام سبز لیلای چمن نریزد و دست بی خبر طوفان ، گل خواب را در صدف
آبی باغ پرپر نکند زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته
دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی
حصارهای شب سفر کنند زندگی زیباست اگر خرمن هستی جنگل در خشم آتشین
تندر نسوزد و خاکستر سیاه مرگ تن پوش درختان بی پناه و محزون نگردد
زندگی زیباست اگر پری مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخیزد و در
معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند زندگی زیباست اگر هوای
نگاه تو از آه سینه سوز خاکهای افسرده بارانی شود و مسیح دستانت در کالبد
دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد زندگی زیباست اگر من و تو در کشتزار
قلبمان گلی بکاریم که هیچ کس را یارای چیدن آن نباشد و هیچ اشکی جز اشک
شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید زندگی زیباست حتی برای تو که هم
آغوش رنج و حرمانی و آفتاب شادی رابه خنجر زهر آلود شب غم سپرده ای
آری زندگی برای تو نیز زیباست زیرا روزی مهمانی عزیز در خانه دلت را
خواهد زد و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد مهمانی که
عشق نام دارد.
:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11