دیلمان در سوگوارىهاى خود بر سینه مىزدند و نمد سیاه بر گردن
مىآویختند این مراسم و حتى جلسات وعظ و بازگفتن واقعه کربلا تا
اوایل سلطنت طغرل سلجوقى آزادانه برقرار بود . اما از آن پس تا
تأسیس دودمان صفوى، سوگوارى براى شهیدان کربلا بر اثر فشار و
تضییقات حکمرانان سنى مذهب متعصب بیشتر در نهان صورت مىگرفت
و هر گاه موقعیت مناسبى، پیش مىآمد ـ از آن جمله در دوران حکومت
سلطان محمد خدابنده ـ شیعیان حداکثر استفاده را در انجام مراسم
سوگوارى و بزرگداشت خاندان پیامبر (ص ) مىکردند. اما سوگواریها در
این فاصله تاریخى سبک و سیاق یگانهاى نداشت و در این میان،
گونههاى دیگرى نیز در تعزیت پدید آمدند که از آن جملهاند: مناقب خوانى
شیعیان در برابر فضایل خوانى سنیان (در سده ششم هجرى)، و پردهدارى
یا پردهخوانى که هر دو گونهاى از نقالى مذهبى به شمارند، همچنین مقتل
نویسى (سده ششم هجرى)، نوحه خوانى و مرثیه خوانى (سده ششم هجرى)
و مهمتر از همه روضه خوانى. در کنار اینها دسته گردانیها
[دستههاى مذهبى] رواج یافت و به ویژه در عصر صفوى که تشیع دین
رسمى کشور اعلام گردید و از آن براى یکپارچه کردن کشور خصوصا
در برابر عثمانیها و ازبکها که بر آیین سنت بودند استفاده شد،
مراسم محرم با توجه و پشتیبانى حکومت وقت به اوج خود رسید.
این سیماى تکاملى را مىتوان چنین خلاصه کرد: نخست دستههاى
سوگوارى فقط دستههایى بودند که به آرامى از پیش چشم تماشاگران
مىگذشتند و به سینهزنى و زنجیرزنى و کوبیدن سنج و مانند اینها
مىپرداختند (سوگوارى به صورت سیار) . این دستهها و علمهایى
را که بىشباهت به ابزارهاى جنگى نبود با خود حمل کردند و با
همسرایى در خواندن نوحه، ماجراى کربلا را براى مردم باز مىگفتند.
رفته رفته، آوازهاى دستجمعى کمتر شد. در همین هنگام بود که چند
واقعه خوان با همراهى سنج و طبل و نوحهخوانى ماجراى کربلا
را در نقطهاى براى تماشاگران نقل مىکردند (سوگوارى به صورت ساکن)
. کم کم جاى نقالان را شبیه شهیدان کربلا گرفت. کار این شبیهها به
این ترتیب بود که با شبیه سازى و پوشیدن جامههایى نزدیک به روزگار
واقعه ظاهر مىشدند و مصیبتهاى خود را شرح مىدادند. مرحله بعدى،
گفتگو و محادثه در کار شبیهها بود و همین گونهها بود که به
پیدایش بازیگران براى بازآفرینى ماجراهاى تعزیه انجامید . گویند در یک
مجلس روضهخوانى در تبریز به سال 1050 ق.م «خواننده کتاب
[شاید روضة الشهداء] چون بدینجا رسیدکه شمرلعین حضرت امام حسین(ع)
را چنین شهید کرد، همان ساعت از سراپرده، شبیه شهیدان روز
عاشورا و نیز شبیه کشتهشدگان اولاد امام حسین (ع) را به میدان آوردند»
(روز شکلگیرى شهر و مراکز مذهبى در ایران) . گاه نیز به مناسبت
مطالب تصاویرى به خوانندگان نشان مىدادند [پردهدارى] . اغلب
سفرنامههاى اروپاییان ـ که از منابع توصیفى این نمایش آیینى به شمار
مىآیند ـ در این مرحله از تکامل تعزیه در عصر صفویه از وجود شبیه
تنى چند از شهیدان کربلا در دستههاى سوگوارى و یا حمل جنگ افزارها
و عماریهایى که در تابوتهایى قرار داشته و در تابوتها ( مانند تابوت
طفلان مسلم و یا حجله حضرت قاسم) سخن مىگویند. نقطه تکاملى
این مراسم و نیز بروز نشانههائى مشخص از تکوین تعزیه به دوره میان
افشاریه و قاجاریه مىرسد، یعنى به روزگارى که دو صورت روضه خوانى
و دستهگردانى به هم در آمیختند. چنین بود که دستهگردانى به شبیه خوانى
و عنصر نمایشى، و روضه خوانى نیز جنبه داستان گویى و آواز
انفرادى [تک خوانى] و دستجمعى [جمع خوانى / همسرایى] بدان
بخشید (تعزیه سیار در اراک) . به رغم چنین تحولى که در این مرحله در
تعزیه دارى پدید آمد و حتى جنبههایى از شکل دراماتیک تئاترى را نیز
تا اندازهاى در خود داشت، باز هم سخن از تعزیه در مفهوم امروزى آن
نمىتوان به میان آورد، و این البته به واسطه موانعى بود که این آیین از
همان اوان کار بر سر راه خود داشت که از آن جمله بودند همان
«نهى از تقلید و شبیهسازى» حرمت موسیقى، منع از دخالت زنان در
نمایشها، و تظاهرات و حتى به راه انداختن دستهها از سوى برخى از
عالمان دین» (نمایش کهن ایرانى) . علل روند کند شکلگیرى تعزیه در
قالب نمایشى آن نیز همینها بودهاند. اما به رغم همه این اوصاف،
مجموعه عواملى چون روضهخوانى، دستهگردانى، نوحه خوانى و مهمتر
از همه، شبیه سازى رفته رفته دست به دست هم داده آیینى نمایشى را
پدید آوردند که سیماى تکامل یافته آن را در عصر قاجار مىتوان دید.
این حرکت هنرمندانه با پشتیبانىهاى مستقیم و غیر مستقیم شاهزادگان
و حکومتگران قاجار شتابان راه رشد پویید و در دوره ناصرالدین شاه
به اوج خود رسید، چنان که این دوره را عصر طلایى تعزیه نام نهادهاند.
بدینسان، تعزیه که پیش از آن در حیاط کاروانسراها، بازارها و گاهى
منازل شخصى اجرا مىشد، اینک در اماکن باز یا سربسته تکایا و
حسینیهها به اجرا در مىآمد. معروفترین و مجللترین این تکایا یا به
تعبیرى نمایشخانهها، تکیه دولت بود که در همین دوره به دستور
ناصرالدین شاه و مباشرت دوستعلى خان معیرالممالک ـ گویا به تأثیر از
معمارى آلبرت هال لندن و در اصل به نیت اجراى نمایشهاى بزرگ ـ به
سال 1304 ق ساخته شد، ولى هنوز ساختمانش تکمیل نشده بود که بر اثر
مخالفتهایى چند با این نیت تنها به تعزیه خوانى اختصاص یافت. در کنار
عوامل داخلى، عوامل خارجى نیز در پیشرفت و تحول تعزیه دخالتى مؤثر
داشتهاند. از آن جملهاند: آمدن سفیرى از فرنگ به ایران در روزگار
کریمخان زند که با توصیف تئاترهاى غمانگیز کشور خود، وى را به اجراى
نمایشهاى همانند آن در ایران ترغیب نمود. سفر کارگزاران و سران دولت
ایران به روسیه در عصر فتحعلى شاه که پس از دیدن مجالس نمایش و تئاتر
آنجا مصمم شدند شبیه آن را در ایران اجرا کنند، و نیز سفر ناصرالدین شاه
به اروپا و دیدن تماشاخانههاى بزرگ و تئاترهاى آن و تمایل به برپایى
و اجراى آنها در ایران ـ که چنانکه گفته آمد تکیه دولت یکى از ثمرههاى
آن بود. بارى، همچنانکه دیدیم از این دوره بود که تعزیه روى به بالندگى
نهاد، به گزارش گوبینو در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه ـ در میان سالهاى
1274 تا 1280 ق، دویست تا سیصد جا براى مراسم تعزیه، اعم از تکیه
و حسینیه و میدان وجود داشت که هر کدام دویست تا سیصد نفر را در خود
جاى مىدادهاند. در اواخر دوره ناصرالدین شاه رفته رفته تعزیه از حالت
سوگوارى محض بیرون آمد و جنبه تفننى و تفریحى به خود گرفت،
تعزیه مضحک و تعزیه زنانه از همین دورهاند. از تعزیه گردانان بنام این
دوره که در تحول تعزیه نقش و سهمى بسزا داشتهاند، یکى میرزا
محمد تقى تعزیه گردان است که تحولى مهم در تعزیه ایجاد کرد و «به
وسیله برگ و ساز و شاخ و برگ دادن به وقایع، تعزیه را از حالت
عوامانه قبل بیرون آورد و جنبه اعیانیت به آن داد» (شرح زندگانى من)،
و دیگر پسرش میرزا باقر معین البکاء که در رشد جنبههاى تفریحى و
تفننى تعزیه بسیار کوشید و تعزیه مضحک را به حد کمال رسانید. از
شبیهخوانهاى دیگر این عصر که در تکیه دولت بدین کار اشتغال داشتند،
مىتوان از سید عبدالباقى بختیارى ( عباسىخوان، سید زینالعابدین
غراب کاشانى، قلیخان شاهى ـ زینب خان)، حاج بارک الله (مسلم، حر،
عباسخوان)، بلال صمغ آبادى، ملا عبدالکریم جناب قزوینى، آقاجان
ساوهاى، ابوالحسن اقبال آذر، سید مصطفى کاشانى (میر عزا) و پسرش
آقا سید کاظم میر غم (در عهد محمد شاه و پس از آن) نام برد .
پس از ناصرالدین شاه تعزیه رفته رفته اهمیت خود را از دست داد.
در دوره محمد علیشاه و احمد شاه به دلیل دگرگونیهاى اجتماعى و سیاسى
از حمایت اشراف محروم گشت . پس از کنار زده شدن محمد على شاه از
حکومت (1327 ق) استفاده از تکیه دولت براى تعزیه خوانى ممنوع
گشت، و در سال 1311 ش، با ممنوع شدن تظاهرات مذهبى اجراى تعزیه
نیز یکسره موقوف گردید . بر این عوامل باید انقلاب مشروطه، نفوذ
و فرهنگ اروپا در ایران، و ترجمه و اجراى نمایشنامههاى خارجى را نیز
افزود. چنین شد که تعزیه ـ که در آستانه پروردن تئاتر ملى ایران در درون
خود بود ـ موقعیت خود را از دست داد و اندک اندک روى به فراموشى نهاد.
در سالهاى آغاز دیکتاتورى رضاشاه، یعنى پس از 1304 ش، اجراى
تعزیه رفته رفته ممنوع اعلام گردید و پاى به دوران افول خویش نهاد
و در روستاها و شهرهاى دور افتاده دوران انحطاط را پیمود. پس از
شهریور 1320 ش دیگر بار سر برآورد، اما در برابر انواع
سرگرمیهاى جدید ـ به ویژه سینما و تئاتر ـ نتوانست موقعیت و عظمت
پیشین خود را بازیابد. چنانکه اشاره شد، هم اینکه جز تلاشهاى جسته
گریختهاى که گاه و بیگاه در پایتخت مىشود، تعزیه به شکلى بسیار